یک دختر پریشون

مینویسم که یادم بمونه چی بودم و چی هستم

یک دختر پریشون

مینویسم که یادم بمونه چی بودم و چی هستم

دیشب خواب عروسی مهدیو دیدم.

مهدی دوست پسر سابقم بود.

کسی که واقعا عاشقش بودم.

همه ی زندگیمو به پاش گذاشتم،چقدر کرخت شدم از دیروز که فهمیدم داره ازدواج میکنه.

من نمیدونم اون کسی که قرار مال من بشه کی میاد تو زندگیم.

خسته شدم از اینهمه در به دری.

دلم یه شونه می خواد واسه خود خودم.

دلم می خواد بزنم برم یه جایی که کسی نباشه.فقط خودم باشم،2و3روز فکر کنم.به خودم سر و سامون بدم،وضعیت خودمو درست کنم.

اینجوری زندگی نمی چرخه،اینهمه دپرس بودن به درد نمیخوره.

من نباید اینجوری باشم.

باید سعی کنم خودمو از نو بسازم.

یه آدم محکم و قوی...

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد