یک دختر پریشون

مینویسم که یادم بمونه چی بودم و چی هستم

یک دختر پریشون

مینویسم که یادم بمونه چی بودم و چی هستم

چه حس خوبیه دوباره نوشتن.واقعا خیلی وقتا دلم خواست که بنویسم ولی از ترس اینکه دوباره وبلاگمو پیدا کنه ننوشتم.

من برگشتم به دنیای نوشتن...

دوستام برگردینننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن دوباره کامنت بذارید.

باید بنویسم.فقط می خوام خالی بشم از اینهمه رنج.

یعنی چی باید گوشیمو چک کنی؟؟؟؟چرا می خوای کیفمو بگردی؟؟؟چرا همه جا اید ترس داشته باشم که تو اون دورو وری؟؟؟؟

بابا من میخوام راحت باشم.میخوام آزاد باشم نه شوهرمی نه پدرم.فقط دوست پسرمی میفهمی فقط دوست پسرم.

دوباره

تپل وبلاگمو 2باره پیدا کردو من مجبورم که دوباره وبلاگمو عوض کنم.نمیدونم به کی بگم که من دلم میخواد بنویسم ولی دلم نمیخواد اون سر از کارام در بیاره


2شب پیش خواستگار اومد خونمون،خواهرش زمانی که مامان بیمارستان بود پرستار مامان بود،همونجا از من خواستگاری کرد واسه داداشش.


نمیدوم از دست این تپل به کجا پناه ببرم که وبلاگامو پیدا نکنه.


پ.ن:تپل دوست پسرم بود،بعد از 5ماه جدا بودن از هم دوباره برگشته.وبلاگ قبلیمو پیدا کرده،حالا اگه خواست آدرس اون وبمو میدم بهش.